۱۷ نتیجه برای کاظم نژاد
آرمین زارعیان، فضل ا... غفرانی پور، فضل ا... احمدی، انوشیروان کاظم نژاد، نوری اختردانش، عیسی محمدی،
جلد ۲، شماره ۷ - ( پاییز و زمستان ۱۳۸۶ ۱۳۸۶ )
چکیده
مقدمه: نوجوانی دورهای است که بسیاری از عادتهای سالم و یا ناسالم در آن شکل گرفته و به دورههای بعدی زندگی نیز تسری مییابد. شناخت آنچه که نوجوانان به عنوان سبک زندگی میشناسند و کشف دیدگاههای ذهنی که در شکلگیری رفتارهای سالم و ناسالم دخیل است، میتواند به کارکنان بهداشتی در تدوین رهیافتهای نوین پیشگیری و اصلاح سبک زندگی کمک نماید. روش کار: در این مطالعه ۳۲ نوجوان پسر ۱۱ تا ۱۸ ساله که به شکل مبتنی بر هدف و با حداکثر تنوع انتخاب شده بودند، مورد مصاحبه عمیق نیمه ساختاردار قرار گرفتند. پس از جمع آوری اطلاعات، تحلیل دادهها از طریق روش تحلیل درونمایهای صورت گرفت که پس از غوطه وری وتحلیل دادهها در حدود ۸۰۰ کد اولیه استخراج شد. جهت تعیین درونمایهها، کدهای اولیه مورد بازبینی و بررسی قرار گرفتند که در حدود ۴۸ درونمایه مشخص شد. در بازنگری مجدد درونمایهها، ۵ درونمایه سایهبانی و ۱۲ درونمایه فرعی تدوین گردید. یافتهها: یافتههای این مطالعه مؤید وجود ۵ درونمایه سایهبانی؛ خصوصیات شخصیتی، دانش و عقاید سبک زندگی، خانواده و والدین، عوامل فرهنگی اجتماعی، دوستان و گروههای همسال در بیان مفهوم سبک زندگی نوجوانان مشارکتکننده در این تحقیق بود. نتیجهگیری: نتایج این تحقیق مفهوم سبک زندگی از دیدگاه نوجوانان و نحوه شکلگیری آن را به خوبی تبیین مینماید. نکته قابل توجهی که میتوان بصورت کلی بدان اشاره کرد و منتج از یافتههای تحقیق است این که مشارکتکنندگان در بیان عوامل مؤثر بر سبک زندگی ایشان به شکل پررنگتری رفتارهای ناسالم را مثال زدهاند. این نکته بدین معنا است که ایشان سبک زندگی سالم را در فقدان رفتارهای غیر بهداشتی فرض میکنند
فرشته آیین، دكتر فاطمه الحانی، دكتر عیسی محمدی، دكتر انوشیروان کاظم نژاد،
جلد ۳، شماره ۹ - ( بهار/ تابستان ۱۳۸۷ ۱۳۸۷ )
چکیده
مقدمه: هم اکنون والد عنصر اجتناب ناپذیر مراقبت از کودکان بستری است. لذا اهمیت ارتباط پرستار با والد امری بدیهی است اما شناخت کافی در مورد ماهیت این ارتباط مبتنی بر تجارب پرستار و والد در بخشهای داخلی کودکان در دسترس نیست. هدف از این مقاله تبیین تجربیات والدین و پرستاران از ارتباط با یکدیگر در محیط بیمارستان طی مراقبت از کودک بود.
روش: مطالعه یک مطالعه کیفی از نوع آنالیز درون مایه ای استقرایی ۶ مرحله ای بود. شرکت کنندگان در پژوهش را ۱۴ مادر دارای کودک مبتلا به بیماری مزمن بستری در بخش و ۱۰ پرستار کارشناس که از این کودکان مراقبت میکردند، تشکیل میدادند. اطلاعات با استفاده از مصاحبه های عمیق چهره به چهره جمع آوری شد.
یافته ها: آنالیز درون مایه ای داده ها نهایتا ۵ تم نشان دهنده ماهیت تجربه پرستاران و والدین از ارتباط را آشکار ساخت. این پنج تم شامل در حاشیه قرار گرفتن ارتباط با والد و کودک، ، محدود کردن اطلاع رسانی به والدین، عبرت آموزی والد و پرستار از ارتباط، حمایت روحی غیررسمی بین والدین و عوامل در حاشیه قرار گرفتن ارتباط می باشد. مطالعه حاضر نشان داد که کمبود وقت و حجم زیاد کار ناشی از عدم تعادل منابع انسانی با نیازها و هم چنین مهارت ناکافی پرستاران در برقراری ارتباط و ماهیت ارتباط پزشک-پرستار سبب در حاشیه قرار گرفتن ارتباط با والدین شده بود.
نتیجه گیری: مطالعه حاضر نشان داد که کمبود وقت بدلیل کمبود تعداد پرستار به بیمار و هم چنین مهارت ناکافی پرستاران در برقراری ارتباط سبب در حاشیه گذاشتن ارتباط با والدین و متعاقباً عدم تأمین نیازهای حمایتی و اطلاعاتی والدین شده بود. حال که حضور مداوم والدین بر بالین کودک، تماس مداوم و مکرر کادر درمان علی الخصوص پرستاران با والدین را غیرقابل اجتناب نموده است توجه به زیرساختهای ضروری آن از جمله توسعه مهارتهای ارتباطی پرستاران با فراهم کردن آموزش ضمن خدمت و مدلهای نقش در این زمینه از اهمیت حیاتی برخوردار است.
دكتر زهره پارسایکتا، دكتر میترا ذوالفقاری، دكتر انوشیروان کاظم نژاد، خانم زهرا منجمد،
جلد ۵، شماره ۱۸ - ( پاییز ۱۳۸۹ ۱۳۸۹ )
چکیده
مقدمه: سرطان یکی از سه معضل سلامت جامعه و سومین علت مرگ و میر در ایران محسوب میشود. الگوهای غذایی افراد نقش مهمی در پیشگیری از بروز سرطان دارد. لذا پژوهش حاضر با هدف تعیین عادات غذایی مرتبط با پیشگیری از سرطان در شهروندان تهرانی انجام گرفت.
روش: این پژوهش یک مطالعه مقطعی است. حجم نمونه ۲۵۰۰ نفر شهروند تهرانی که به صورت نمونهگیری طبقهای خوشهای تصادفی انتخاب شده بودند تشکیل شد. ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامهای مشتمل برد و بخش اطلاعات دموگرافیک و سؤالات عادات غذایی، میباشد که اعتبار آن از طریق اعتبار محتوا و اعتماد آن به روش ضریب آلفا کرونباخ تعیین گردید. اطلاعات در یک نوبت و حضوری جمعآوری شد. تجزیه و تحلیل دادهها با نرمافزار SPSS و با استفاده از آمارهای توصیفی (فراوانی و درصد) و استنباطی (مجذور کای) انجام گرفت.
یافتهها: نتایج حاکی از آن بود که بیش از یک سوم شهروندان تهرانی مورد مطالعه (۲/۳۸%) شاخص توده بدنی در حد افزایش وزن و به بالا داشته و عادات غذایی مرتبط با پیشگیری از سرطان بیشترین درصد آنان (۳/۶۱%) در سطح نسبتاً مطلوب میباشد و رفتارهای تغذیهای هیچ یک از آنها در سطح مطلوب قرار ندارد.
نتیجهگیری: نظر به این که عادات غذایی هیچ یک از شهروندان تهرانی تحت مطالعه در مورد پیشگیری از سرطان در سطح مطلوب نبود، لذا نظر مسؤولین مرتبط با سلامت مردم نظیر: مؤسسات درگیر با امر سرطان، رسانههای خبری، آموزش و پرورش، آموزش عالی، وزارت کار را به امر خطیر اطلاعرسانی و افزایش آگاهی مردم در زمینه عادات غذایی پیشگیری از سرطان جلب مینماید.
خانم سیده فاطمه جلالی نیا، خانم شکوه ورعی، خانم نسرین رسول نژاد، دكتر انوشیروان کاظم نژاد،
جلد ۵، شماره ۱۸ - ( پاییز ۱۳۸۹ ۱۳۸۹ )
چکیده
مقدمه: افسردگی نوعی اختلال خلق است که امروزه به صورت یک اپیدمی جهانی در نظر گرفته میشود. شیوع آن در زنان بیشتر از دو برابر مردان بوده و عوارضی مانند عدم تحرک و چاقی را به دنبال دارد. طبق تحقیقات، زنان بیشتر در معرض خطر چاقی و در نتیجه افسردگی قرار دارند که هر دو اینها بر مشکلات جسمی و روانی و بهداشتی زنان میافزاید. انجام تمرینات ورزشی راهی برای کاهش افسردگی است. لذا انجام این مطالعه با هدف تعیین اثر تمرینات ورزشی بر افسردگی زنان چاق در ایران ضروری است.
روش: این پژوهش، مطالعهای نیمه تجربی است. ۲۲۲ نفر از زنان چاق و افسردهای که جهت برخی مراقبتهای بهداشتی به مراکز بهداشتی درمانی واقع در منطقه ۱۷ شهر تهران مراجعه نمودند، در این مطالعه شرکت داشتند. پس از تشخیص افسردگی آنان توسط پرسشنامه استاندارد بک، به صورت تصادفی در دو گروه شاهد و مداخله قرار گرفته و برنامه تمرینات ورزشی برای گروه مداخله اجرا شد. سپس تأثیر تمرینات ورزشی بر افسردگی، قبل و بعد از انجام تمرینات در دو گروه مورد مقایسه قرار گرفت. تحلیل دادهها توسط نرمافزار SPSS و با استفاده از آزمونهای مجذور کای، کولموگروف- اسمیرنوف و منویتنییو انجام شد.
یافتهها: یافتههای حاصل از بررسی حاکی از رسیدن بیشترین درصد (۱/۷۰%) نمونهها به سطح هنجار بعد از انجام تمرینات ورزشی است. همچنین بین سطح افسردگی زنان چاق در دو گروه شاهد و مداخله بعد از تمرینات ورزشی، اختلاف معنادار آماری مشاهده گردید (۰۰۱/۰=p و ۲=NNT).
نتیجهگیری: نتایج این بررسی نشان داد که انجام تمرینات ورزشی در کاهش سطح افسردگی زنان سودمند واقع گردید و تعداد بیمارانی که باید تحت درمان قرار گیرند تا یک نفر از نتیجه و پیامد غیر مطلوب رهایی یابد، ۲ نفر است. به این ترتیب وارد کردن برنامه ورزشی به برنامه روزانه جامعه زنان ایرانی مورد تأکید قرار میگیرد. سازمانهای مرتبط با سلامت ضروری است به عنوان بخشی از برنامههای بهداشت روانی جامعه و پیشگیری از عوارض ناشی از افسردگی بر ارتباط بین روش زندگی و بهداشت روانی پرداخته و آن را مورد تأکید قرار دهند.
خانم فاطمه تیموری، دکتر فاطمه الحانی، دکتر انوشیروان کاظم نژاد،
جلد ۶، شماره ۲۰ - ( بهار ۱۳۹۰ )
چکیده
مقدمه: آسم بیماری شایعی در کودکان است که باعث کاهش سطح کیفیت زندگی آنان شده و اثرات قابل توجهای بر کارکرد خانواده دارد. یکی از نقشهای اساسی پرستاران ارتقای سطح کیفیت زندگی بیماران میباشد. لذا این پژوهش به منظور، بررسی تأثیر الگوی توانمندسازی خانواده محور برکیفیت زندگی کودکان سن مدرسه مبتلا به آسم انجام شد.
روش: روش این مطالعه نیمه تجربی با نمونهگیری خوشهای تصادفی میباشد. از مناطق ۱۹ گانه شهر تهران منطقه ۹ به طور تصادفی و از آن منطقه ۷ مدرسه ابتدایی پسرانه به طور تصادفی انتخاب و این مدارس به طور تصادفی به دو گروه کنترل (۳مدرسه) و آزمون (۴ مدرسه) تقسیم شدند. ابزار گردآوری دادهها شامل پرسشنامه اطلاعات دموگرافیک و ابزار کیفیت زندگی عمومی و آسم کودک بود. روایی و پایایی ابزارها سنجش و الگوی توانمندسازی شامل ۴ گام (ارتقای دانش، خودکارآمدی، عزت نفس و ارزشیابی) از طریق بحث گروهی، نمایش و مشارکت آموزشی برای گروه آزمون اجرا و پرسشنامهها قبل و بعد از مداخله تکمیل گردیدند.
یافتهها: قبل از مداخله دو گروه آزمون و شاهد از نظر متغیرهای دموگرافیک و میانگین نمرات کیفیت زندگی همسان و بعد از مداخله با آزمون t مستقل از نظر میانگین نمرات کیفیت زندگی عمومی و بعد آسم بین دو گروه اختلاف معناداری مشاهده گردید و نیز با انجام آزمون t زوجی قبل و بعد از مداخله در گروه آزمون از نظر نمرات کیفیت زندگی عمومی و بعد آسم تفاوت معناداری (۰۰۰۱/۰p<) مشاهده شد.
نتیجهگیری: با توجه به مؤثر بودن الگو برکیفیت زندگی کودکان سن مدرسه مبتلا به آسم تحقیق و اجرای این الگو در سطح وسیعتر و برای سایر ردههای سنی پیشنهاد میشود.
خانم فاطمه حیدری، دکتر سیما محمدخان کرمانشاهی، دکتر زهره ونکی، دکتر انوشیروان کاظم نژاد،
جلد ۶، شماره ۲۲ - ( پاییز ۱۳۹۰ )
چکیده
چکیده
مقدمه: دوره میانسالی با استرسهای فیزیولوژیکی و روانی بسیاری همراه است که میتوانند تأثیر به سزایی در ابتلا به بیماری و مرگ و میر زنان داشته باشند، لذا توجه به مدیریت استرس درقالب یک برنامه ضروری به نظر میرسد، از این رو مطالعه حاضر با هدف تعیین تأثیر برنامه طراحی شده ارتقای سلامت بر مدیریت استرس در زنان میانسال انجام شد.
روش: مطالعه حاضر از نوع نیمه تجربی است. بدین منظور دو گروه آزمون (۵۰ نفر) و شاهد (۵۰ نفر) به روش نمونهگیری غیر احتمالی انتخاب شدند. برنامه طراحی شده ارتقای سلامت برای گروه آزمون در سه مرحله بررسی و شناخت، برنامهریزی حمایتی و ارزشیابی اجرای برنامه و ارایه بازخورد اجرا شد. ابزار گردآوری اطلاعات در این تحقیق شامل پرسشنامه اطلاعات دموگرافیک و پرسشنامه سبک زندگی ارتقادهنده سلامت دو (HPLPII) بود که قبل و یک و نیم ماه پس از مداخله توسط دو گروه تکمیل و نتایج مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: نتایج نشان داد که قبل از مداخله بین گروه آزمون و شاهد، از نظر میانگین نمرات مدیریت استرس و رشد روحی اختلاف آماری معناداری، مشاهده نشد (۰۵/۰p>)، در حالی که بعد از مداخله، آزمون تیمستقل نشان داد که بین گروه آزمون و شاهد، از نظر میانگین نمرات مدیریت استرس و رشد روحی اختلاف آماری معنادار وجود دارد (۰۵/۰p<). این اختلاف در گروه آزمون نیز قبل و بعد از مداخله معنادار بود (۰۵/۰p<).
نتیجهگیری: اجرای برنامه طراحی شده ارتقای سلامت بر مدیریت استرس در زنان میانسال مؤثر میباشد و به عنوان یک برنامه مناسب در بهداشت روانی زنان میانسال پیشنهاد میگردد.
خانم نسرین معصومی، خانم شیرین جفرودی، دکتر عاطفه قنبری، آقای سید میثم ابراهیمی، دکتر احسان کاظم نژاد، خانم فاطمه شجاعی، خانم سیده فریبا شرفی،
جلد ۸، شماره ۲ - ( تابستان ۱۳۹۲ )
چکیده
مقدمه: یکی از پیامدهای دوران سالمندی اختلال در عملکرد شناختی است که میتواند طیف وسیعی از مشکلات را در سالمندان ایجاد نماید. تغییرات عملکرد شناختی ممکن است به عنوان یک نشانه زودرس قبل از بروز تظاهرات رفتاری دیده شود در نتیجه با بررسی این تغییرات و شناسایی زودهنگام سالمندان در معرض خطر میتوان گام مهمی در پیشگیری از نقایص شناختی و ناتوانی در این گروه پرخطر برداشت. هدف از این مطالعه تعیین وضعیتشناختی برحسب مشخصات دموگرافیک در سالمندان شهر رشت میباشد.
روش: این پژوهش یک مطالعه مقطعی از نوع توصیفی- تحلیلی میباشد که بین سالهای ۱۳۸۹-۱۳۸۸ در شهر رشت انجام شد. در این پژوهش ۱۹۴ (۱۳۷ مرد، ۵۷ زن) سالمند بازنشسته مؤسسات دولتی به روش نمونهگیری تصادفی منظم، انتخاب و مورد مطالعه قرار گرفتند. برای جمعآوری اطلاعات از پرسشنامه استاندارد معاینه مختصر وضعیتشناختی (MMSE) دارای ۵ بخش جهتیابی، ثبت اطلاعات، توجه و محاسبه، یادآوری و مهارتهای زبانی استفاده گردید. پس از جمعآوری دادهها، از نرمافزار SPSS v,۱۶ و آزمونهای آماری کروسکالوالیس، منویتنییو و اسپیرمن برای تجزیه تحلیل اطلاعات استفاده گردید.
یافتهها: یافتهها نشان داد ۶/۷۰% سالمندان مرد و ۴/۲۹% زن بودهاند و ۹۱، ۵/۷ و ۵/۱% آنها بیسواد و به ترتیب دارای وضعیتشناختی طبیعی، اختلال شناختی خفیف و متوسط بودند. ۸۲% سالمندان باسواد وضعیتشناختی طبیعی، ۳/۱۷% اختلال شناختی خفیف و ۸/۰% اختلال متوسط شناختی داشتند. از میان مشخصات دموگرافیک (سن، جنس، وضعیت تأهل، سطح تحصیلات و ابتلا به بیماری) ارتباط بین وضعیتشناختی با سن، وضعیت تأهل، تحصیلات معنادار بود (۰۵/۰p<).
نتیجهگیری: غربالگری وضعیتشناختی توسط کارکنان بهداشتی و پزشکان میتواند به شناسایی سالمندان در معرض خطر کمک نموده و موجب ارتقای سطح مراقبت و سلامت افراد مسن گردد و به توسعه و اجرای برنامهها جهت ایجاد تأخیر در شروع و پیشرفت آسیبشناختی در این گروه آسیبپذیر یاری نماید.
خانم فاطمه محمدی نژاد، خانم شادان پدرام رازی، خانم منصوره علی اصغر پور، خانم فریبا تباری، آقای انوشیروان کاظم نژاد،
جلد ۱۰، شماره ۱ - ( بهار ۱۳۹۴ )
چکیده
مقدمه: دیابت یک مشکل عمده بهداشت عمومی می باشد. طبیعت این بیماری و عوارض ناشی از آن، باعث تحمیل بار سنگین اقتصادی و کاهش کیفیت زندگی بیمار می گردد. از آنجا که برنامه آموزش سبب کاهش مدت بستری بیماران، کاهش هزینه،کاهش مراجعه مجدد بیماران، ادامه مراقبت در جامعه، کاهش مرگ و میر، سلامت روانی بیمار، رضایت از اعضاء تیم مراقبت، بهبود پیامد بیماری و انتقالی آرام و سالم به منزل می گردد، لذا پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر برنامه آموزش بر خودکار آمدی بیماران مبتلا به دیابت نوع ۲ طراحی گردید .
روش: این کارآزمایی بالینی بر روی ۷۰ بیمار مبتلا به دیابت نوع ۲، مراجعه کننده به بخش های غدد بیمارستانهای دانشگاه علوم پزشکی تهران انجام شده است. بیمارانی که مشخصات ورود به مطالعه را داشتند به روش در دسترس انتخاب و به دو گروه آزمون و کنترل اختصاص داده شدند. برنامه آموزش برای واحدهای پژوهش در گروه آزمون اجرا شد. این برنامه شامل دو قسمت کلی زمان بستری و مشاوره تلفنی طی ۸ هفته بعد از ترخیص بیماران از بیمارستان بود. ابزار جمع آوری داده ها شامل پرسشنامه مشخصات دموگرافیک و بیماری، پرسشنامه DMSES بود که روایی و پایایی آن مورد سنجش و تأیید قرار گرفت و خودکارآمدی بیماران را ارزیابی می نمود، داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS و آزمونهای ضریب همبستگی t مستقل و کای دو در سطح معناداری ۰/۰۵ ≥ α مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
یافته ها: نتیجه مطالعه نشان می دهد که پس از اجرای برنامه آموزش، افزایش قابل توجهی در میزان میانگین خودکارآمدی گروه آزمون وجود داشته است و نتیجه آزمون t مستقل، جهت مقایسه دو گروه کنترل و آزمون قبل از اجرای برنامه آموزش و ۸ هفته پس از ترخیص نشان می دهد، بین میزان میانگین خودکارآمدی گروه آزمون و کنترل، اختلاف آماری معناداری وجود دارد (P<۰/۰۰۱).
نتیجه گیری: اجرای برنامه آموزش باعث ارتقاء خودکارآمدی بیماران مبتلا به دیابت نوع ۲ می گردد . با توجه به اینکه ارتقاء خودکار آمدی در بیماران مبتلا به بیماریهای مزمن از اهمیت بالایی برخوردار است، لذا پیشنهاد می گردد برنامه آموزش بر روی سایر بیماران مبتلا به بیماری های مزمن نیز انجام گردد.
رحیم علیزاده، مجید پورشیخیان، عبدالحسین امامی سیگارودی، احسان کاظم نژاد لیلی،
جلد ۱۰، شماره ۲ - ( تابستان ۱۳۹۴ )
چکیده
مقدمه: بستری شدن در بخش های مراقبت ویژه به عنوان یک بحران برای بیمار و خانواده بوده و موضوع ملاقات در این بخش ها از اساسی ترین مفاهیم در پیشبرد مراقبت همه جانبه و یکی از نیازهای اساسی آنها می باشد. علیرغم وجود مدارک مبتنی بر شواهد مبنی بر فوائد ملاقات، همچنان ممنوعیت ملاقات در بخشهای مراقبت ویژه ایران اعمال می شود و این موضوع همواره به عنوان موضوعی چالش بر انگیز بین پرستاران می باشد که در برخورد با پدیده ملاقات رفتارهای مختلفی از خود نشان می دهند. جهت ایجاد تغییر در سیاست ملاقات در بخش های مراقبت ویژه آگاهی از باور پرستاران حائز اهمیت است. هدف مطالعه حاضر، بررسی باور پرستاران درباره ملاقات آزاد در بخش های مراقبت ویژه بود.
روش: این مطالعه از نوع توصیفی مقطعی بر روی ۱۲۷ پرستار شاغل در بخش های مراقبت ویژه مراکز آموزشی درمانی دانشگاه علوم پزشکی گیلان در شهر رشت در سال۱۳۹۳ انجام شد. ابزار بررسی شامل فرم ثبت اطلاعات دموگرافیک جهت دستیابی به اطلاعات فردی اجتماعی پرستاران و پرسشنامه BAVIQ جهت بررسی باور پرستاران می باشد. تجزیه و تحلیل آماری با استفاده از نرم افزار spss نسخه ۲۱ و به کمک آزمون تی تک نمونه ای و آزمون دو جمله ای مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت و (p<۰/۰۵) از نظر آماری، معنی دار تلقی شد.
یافته ها: یافته ها نشان داد که به ترتیب ۳۰/۸۰ و۷۰/۷۸% پرستاران به دلیل اختلال در برنامه ریزی و انجام مراقبتهای مستقیم پرستاری باور منفی تری نسبت به ملاقات آزاد دارند. اما ۸۰/۵۹% آنها معتقدند که ملاقات آزاد باعث کاهش اضطراب خانواده می شود (p<۰/۰۵).
نتیجه گیری: اغلب پرستاران معتقدند که ملاقات آزاد به دلیل تاثیرات سوء روی بیمار و افزایش بار کاری خودشان، مفید نمی باشد و بنابراین، باور منفی نسبت به آن دارند.
لیلا قدیانی، صدیقه السادات طوافیان، انوشیروان کاظم نژاد،
جلد ۱۱، شماره ۳ - ( مرداد و شهریور ۱۳۹۵ )
چکیده
مقدمه: کمر درد یکی از شایع ترین و پر هزینه ترین صدمات شغلی محسوب می شود و پرستاری از جمله مشاغلی است که به علت ماهیت کاری با شیوع بالای کمر درد همراه است این عارضه مهمترین عارضه شغلی پرستاران با شیوع ۹۰-۵۶ درصد می باشد که هزینه های مستقیم و غیر مستقیم ناشی از آن قابل توجه است این مطالعه با هدف تعین پیش بینی کننده های رفتارهای پیشگیری از کمر درد بر اساس نظریه شناختی اجتماعی در پرستاران مبتلا به کمردرد مزمن انجام شد.
روش: مطالعه توصیفی که ۵۰۰ نفر از کارکنان پرستاری (پرستار ، بهیار، کمک بهیار، تکنسین اتاق عمل و بیهوشی) از بیمارستان های مختلف شهر تهران انتخاب شدند. ابزار جمع آوری اطلاعات، پرسشنامه های منطبق با سازه های تئوری شناختی اجتماعی بود.
یافته ها : یافته های حاصل از تحلیل رگرسیون خطی چند گانه نشان داد، سازه های تئوری شناختی اجتماعی ۵۲% از واریانس رفتارهای بهداشتی در خصوص پیشگیری از کمردرد مکانیکی مزمن را تبین می نماید. در این مطالعه سازه های سازگاری عاطفی، سازه درک محیط و سازه خودکفایتی پیش بینی کننده انجام رفتارهای بهداشتی در کارکنان پرستاری بودند.
نتیجه گیری: با توجه به یافته ها، سازه سازگاری عاطفی، سازه درک محیط، سازه خود کفایتی از موثرترین عوامل تعیین کننده در انجام رفتارهای کمردرد مکانیکی مزمن می باشند و باید در طراحی و اجرای مداخلات آموزشی مد نظر قرار گیرند.
جمال صیدی، فاطمه الحانی، مهوش صلصالی، انوشیروان کاظم نژاد،
جلد ۱۱، شماره ۳ - ( مرداد و شهریور ۱۳۹۵ )
چکیده
مقدمه: در قضاوت بالینی،بر اساس مهارتهایی همچون استدلال بالینی، شهود، تفکر انتقادی، به کار گیری دانش، تجربه و شواهد؛ پرستار داده ها را جمع آوری و تفسیر می کند.در نهایت با باز اندیشی و باز خورد به استنباط می رسد. اجرای این فرایند نیازمند آموزش است که ممکن است با تهدیدها و فرصت های متعددی همراه باشد؛ لذا این مطالعه با هدف تبیین چالش های آموزش قضاوت بالینی پرستاران انجام شد.
روش: این مطالعه کیفی با رویکرد تحلیل محتوی از نوع مرسوم در سال ۱۳۹۳انجام گرفت. ۲۶ مصاحبه باز و نیمه ساختار با هجده مشارکت کننده در دانشگاه علوم پزشکی کردستان انجام شد. در کنار مصاحبه از یاداشت های در عرصه استفاده گردید. نمونه گیری به صورت هدفمند بود .جمع آوری داده همزمان با تجزیه و تحلیل تا رسیدن به اشباع ادامه یافت.
یافته ها: از تجزیه و تحلیل داده ها چهار مضمون نشان دهنده چالش های آموزش قضاوت بالینی پرستاران حاصل گردید. این مضامین شامل ؛ نقش کمرنگ قضاوت بالینی در فرایند آموزش؛ محدودیت در استفاده از شواهد و منابع، چالش های حمایتی و چالش های آموزش در بالین بودند.
نتیجه گیری: نتایج این مطالعه نشان داد که آموزش قضاوت بالینی پرستاران با نقاط ضعف، قوت، تهدید ها و فرصت های مختلفی روبرو است. به کارگیری بهینه شواهد و منابع، حمایت آموزشی و حمایت های بالینی لازمه مقابله با چالش های آموزش قضاوت بالینی پرستاران هستند.
شادان پدرام رازی، اسماء ساتیاروند، فریبا تباری، انوشیروان کاظم نژاد، زهرا تیزمغز، مژده نویدحمیدی،
جلد ۱۳، شماره ۱ - ( فروردین و اردیبهشت ۱۳۹۷ )
چکیده
مقدمه: خودکارآمدی منبع روانی کلیدی در سازگاری با بیماریهای مزمن محسوب می شود و نقش اساسی در چگونگی سازگاری بیمار با چالشهای ناشی از سرطان به عنوان یک بیماری مزمن دارد. ارتقاء خودکارآمدی در بیماران مبتلا به سرطان پستان منجر به سازگاری بهتر با تشخیص و درمان سرطان، کاهش علائم ناشی از سرطان، بهبود تصویر ذهنی و ارتقاء ارتباط بیماران با پرسنل درمانی میشود. هدف از پژوهش حاضر بررسی تاثیر آموزش و مشاوره تلفنی بر خودکارآمدی زنان مبتلا به سرطان پستان تحت پرتو درمانی می باشد.
روش کار: در این مطالعه کارآزمایی بالینی تصادفی شده ۶۴ بیمار کاندید پرتودرمانی پستان مراجعه کننده به انستیتو کانسر امام خمینی وابسته به دانشگاه علوم پزشکی تهران با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس وارد مطالعه شدند؛ سپس نمونهها به روش تخصیص تصادفی در دو گروه آزمون (۳۲=n) و کنترل (۳۲=n) قرار گرفتند. قبل از شروع پرتودرمانی پرسشنامه خودکارآمدی بیماریهای مزمن توسط نمونه های پژوهش در گروه های مورد مطالعه تکمیل گردید. مجدداً ۱ ماه و ۳ ماه پس از آموزش و مشاوره تلفنی، خودکارآمدی بیماران مورد ارزیابی قرار گرفت و دادهها با استفاده از نرم افزار ۲۲ SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته ها: قبل از مداخله بین گروه های آزمون و کنترل از نظر میزان خودکارآمدی تفاوت آماری معناداری وجود نداشت، اما ۱ ماه و ۳ ماه بعد از شروع مداخله، افراد گروه آزمون در مقایسه با گروه کنترل تفاوت آماری معناداری در افزایش خودکارآمدی نشان دادند p<۰,۰۰۱)).
نتیجه گیری: با توجه به نتایج این پژوهش، استفاده از آموزش و مشاوره تلفنی جهت ارتقاء خودکارآمدی زنان مبتلا به سرطان پستان تحت پرتودرمانی توصیه و تاکید می گردد.
نسیم پاک یار، شهزاد پاشایی پور، سریه پورتقی، انوشیروان کاظم نژاد،
جلد ۱۳، شماره ۶ - ( بهمن و اسفند ۱۳۹۷ )
چکیده
مقدمه: امروزه با بالا رفتن امید به زندگی و افزایش جمعیت میانسالی و سالمندی ، شاهدگسترش قابل توجه بیماری های مزمن در تمامی کشورها بخصوص کشورهای درحال توسعه هستیم که یکی از این بیماری های مزمن بسیار تأثیرگذار بر زندگی افراد یک جامعه پوکی استخوان است. که تنها با انجام رفتارهای پیشگیری و تشخیص زود رس می توان از عوارض آن جلوگیری کرد.این پژوهش با هدف سنجش وضعیت آگاهی و رفتارهای پیشگیری از پوکی استخوان در میانسالان مراجعهکننده به مراکز بهداشت شهر کرمانشاه با استفاده از الگوی رفتار برنامه ریزی شده صورت پذیرفت.
روش:مطالعه حاضر توصیفی و به عنوان پیش زمینه یک مطالعه مداخله ای بوده است که به روش نمونه گیری در دسترس بر روی ۱۰۰ نفر از میانسالان مراجعه کننده به مراکز بهداشتی درمانی شهر کرمانشاه در سال ۱۳۹۶ انجام شده است. ابزار گردآوری اطلاعات در این تحقیق پرسشنامه پژوهشگر ساخته است که از چهار بخش اصلی (سوالات دموگرافیک،آگاهی،رفتارهای پیشگیری از پوکی استخوان و سازه های تئوری رفتار برنامه ریزی شده )تشکیل شده است. داده ها با استفاده از این ابزار جمع آوری شده و با استفاده از آزمون های آماری و ضریب همبستگی پیرسون مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته ها:در این مطالعه ۱۰۰ نفر از میانسالان در گروه سنی ۳۰ تا ۵۹ سال با میانگین سنی ۱۱/۸ ± ۴/۳۹ مورد بررسی قرار گرفتند. بطور کلی ۵۴% افراد شرکت کننده مرد و ۴۶% زن بودند و بین رفتارهای پیشگیری از پوکی استخوان با سازه های،هنجارهای ذهنی(۲۲/۰,r=۰۲/۰ P=)، کنترل رفتاری درک شده (۴/۰,r=۰۰۱/۰> P)، قصد رفتاری(۲۷/۰,r=۰۰۶/۰ P=) ارتباط آماری معنی داری وجود داشت.
نتیجه گیری:با توجه به نتایج این مطالعه که نشان داد افراد علی رغم داشتن آگاهی ونگرش مناسب رفتار و عملکرد مناسبی نسبت به رفتارهای پیشگیری از پوکی استخوان نداشتند که این مساله نیاز به بررسی عوامل موثر دارد.
ثریا نجاتی، معصومه تقی زاده، علیرضا نیکبخت نصرآبادی، انوشیروان کاظم نژاد،
جلد ۱۴، شماره ۱ - ( فروردین و اردیبهشت ۱۳۹۸ )
چکیده
مقدمه: صدمات طناب نخاعی یکی از ناگوارترین صدماتی است که عوارض ثانویه زیادی متعاقب آن ایجاد می شود و این عوارض ثانویه سبب کاهش رضایت از زندگی این افراد می شود. بسیاری از این عوارض ثانویه را می توان با خودمدیریتی صحیح کاهش داد یا از آنها جلوگیری کرد. هدف از این مطالعه بررسی تاثیر برنامه خود مدیریتی بر میزان رضایتمندی از زندگی بیماران مبتلا به ضایعات نخاعی می باشد.
روش کار: این پژوهش یک کارآزمایی بالینی تصادفی شده (RCT( است که در آن ۶۶ نفر از مددجویان مبتلا به ضایعات نخاعی مراجعه کننده به مرکز حمایت از معلولین ضایعات نخاعی ایران به روش در دسترس وارد مطالعه شدند و به طور تصادفی به دو گروه آزمون (۳۳ نفر) و کنترل (۳۳ نفر) تخصیص داده شدند. در ابتدا پرسشنامه های دموگرافیک و رضایت از زندگی (SWLS) توسط همه نمونه ها تکمیل گردید. سپس گروه آزمون علاوه بر دریافت مراقبتهای معمول در برنامه خودمدیریتی که شامل ۴ جلسه آموزشی دو ساعته بود شرکت نمودند. پس از اتمام مداخله، پیگیری تلفنی به مدت ۱۲ هفته انجام گردید. سپس یک ماه و سه ماه بعد از اتمام مداخله، پرسشنامه رضایت از زندگی، مجددا توسط دو گروه تکمیل گردید و برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون های آماری کای دو، دقیق فیشر و تی مستقل با نرم افزار SPSS نسخه ۱۶ استفاده شد.
یافته ها: بر اساس یافته های پژوهش، قبل از مداخله بین دو گروه از نظر مشخصات دموگرافیک و رضایتمندی از زندگی اختلاف آماری معناداری وجود نداشت(P=۰,۰۸). این در حالی است که یک ماه بعد از اجرای مداخله، تفاوت آماری معناداری از نظر رضایتمندی از زندگی بین دو گروه وجود نداشت(p=۰.۱۴۶) ولی سه ماه بعد از اجرای مداخله، تفاوت آماری بین دو گروه معنادار شد(۰.۰۰۱<p).
نتیجه گیری: با توجه به یافته های این پژوهش، برنامه خود مدیریتی بر میزان رضایتمندی از زندگی بیماران مبتلا به ضایعات نخاعی موثر و با بهبود رضایت از زندگی بیماران همراه است.
علی عزیزی قادیکلایی، فاطمه جعفرآقایی، مینو میترا چهرزاد، احسان کاظم نژاد لیلی،
جلد ۱۴، شماره ۲ - ( خرداد و تیر ۱۳۹۸ )
چکیده
مقدمه: حرفه پرستاری با کمبود نیروی انسانی و افزایش تقاضا برای دریافت خدمات درمانی مواجه است. با این حال به سبب شرایط کاری و مشکلات خاص حرفه، تمایل به ترک شغل در بین پرستاران دیده میشود. بنابراین یکی از مهمترین چالشهای سیستم بهداشت و درمان داشتن کارکنان با تعهد قوی نسبت به سازمان است. این پژوهش با هدف تعیین تعهد سازمانی و عوامل مرتبط با آن بین پرستاران تازه کار انجام شده است.
روش کار: این مطالعه یک مطالعه مقطعی از نوع توصیفی ـ تحلیلی بود که از فروردین تا خرداد ۱۳۹۷ انجام شد. نمونههای پژوهش شامل ۶۰۰ نفر پرستار تازه کار بودند، که به روش نمونه گیری سهمیهای بصورت در دسترس از ۲۶ بیمارستان وابسته به دانشگاه علوم پزشکی گیلان انتخاب شدند. دادهها با استفاده از ابزاری شامل پرسشنامههای مشخصات فردی_شغلی، بی نزاکتی در محل کار (کورتینا، ۲۰۰۱)، رفتارهای زورگویانه در محل کار (اسکارتین ۲۰۱۰)، عاطفه منفی (پرایس، ۲۰۰۱)، عاطفه مثبت (پرایس، ۲۰۰۱)، شانس ارتقاء (پرایس، ۲۰۰۱) و تعهد سازمانی (پرایس، ۲۰۰۱) که توسط پرستاران تازه کار تکمیل شد، جمع آوری گردید. آنالیز دادهها با استفاده از آزمونهای ضریب همبستگی اسپیرمن، من ویتنی، کروسکال والیس و رگرسیون لجستیک انجام شد.
یافتهها: میانگین نمره تعهد سازمانی ۶۶/۰ ± ۱۴/۳ (در دامنه ۵-۱) بود. نتایج حاصل از رگرسیون خطی نشان داد که متغیرهای بی نزاکتی در محل کار (۰۰۴/۰ = P، ۵۵/۰-۸۹/۰ = CI۹۵%، ۷۰/۰ = OR)، عاطفه منفی (۰۳۰/۰ = P، ۵۹/۰-۹۷/۰ = CI۹۵%، ۷۵/۰ = OR)، عاطفه مثبت (۰۳۸/۰ = P، ۰۱/۱-۷۴/۱ = CI۹۵%، ۳۳/۱ = OR)، شانس ارتقاء (۰۰۱/۰ > P، ۳۳/۲-۰۰/۵ = CI۹۵%، ۴۱/۳ = OR)، رضایت از دریافتی (۰۰۱/۰ > P، ۶۲/۱-۳۱/۴ = CI۹۵%، ۶۵/۲ = OR) و انتخاب حرفه پرستاری بر اساس علاقه (۰۰۲/۰ = P، ۳۲/۱-۶۲/۳ = CI۹۵%، ۱۹/۲ = OR) میتواند به طور معنی داری تعهد سازمانی را پیش بینی نماید.
نتیجه گیری: بر اساس نتایج این مطالعه، مدیران پرستاری میتوانند با افزایش شانس ارتقاء، بهبود عواطف پرستاران، حذف سوء رفتارها و افزایش حقوق پرستاران، تعهد سازمانی را در پرستاران تازه کار افزایش دهند.
شهرزاد غیاثوندیان، هومن شهسواری، انوشیروان کاظم نژاد، زهرا گودرزی، سیده نرجس رضوی،
جلد ۱۴، شماره ۲ - ( خرداد و تیر ۱۳۹۸ )
چکیده
مقدمه: اشتیاق به مطالعه و موفقیت تحصیلی از انتظارات مدرسین و دانشجویان از فرایند تدریس- یادگیری است که میتواند تحت تأثیر عوامل مختلفی از جمله ویژگیهای مدرس و شیوه مدیریت او در کلاس درس قرار گیرد. تعیین اینکه کدام شیوه مدیریت کلاس درس مدرس با اشتیاق به مطالعه و موفقیت تحصیلی دانشجویان ارتباط بیشتری دارد میتواند مدرس را در انتخاب شیوه مدیریت بهتر کلاس یاری نماید. این مطالعه با هدف تعیین ارتباط شیوه مدیریت کلاس با اشتیاق به مطالعه و موفقیت تحصیلی در دانشجویان پرستاری انجام شد.
روش کار: مطالعه حاضر توصیفی-تحلیلی و مقطعی است که در سال ۱۳۹۴ در دانشکده پرستاری و مامایی دانشگاه علوم پزشکی تهران انجام شد. جامعه پژوهش شامل ۲۳ مدرس و ۱۱۷ دانشجوی پرستاری بودند که به روش تمام شماری انتخاب شدند. ابزار جمع آوری دادهها شامل پرسشنامه تعدیلشده PCMSA، پرسشنامه UWES-S، و فرم جمع آوری اطلاعات دموگرافیک بود، برای موفقیت تحصیلی دانشجویان، معدل دروس اختصاصی محاسبه شد. پس از ترجمه و بازترجمه هر دو ابزار روایی صوری آنها توسط ۴ تن از اساتید پرستاری باتجربه در امر آموزش تأیید شد. جهت محاسبه پایایی پرسشنامه شیوههای مدیریت کلاس درس در شرایط دو مشاهدهگر همزمان از فرمول محاسباتی کاپا استفاده شد که حداقل ۹۲/۰ برآورد گردید. پایایی پرسشنامه اشتیاق به یادگیری با محاسبه ضریب الفای کرونباخ ۸۷/۰ بدست آمد. دادهها با استفاده از نرم افزار SPSS ۱۶ آنالیز شد و با استفاده از آمار توصیفی (فراوانی، میانگین و انحراف معیار) و آمار استنباطی (ANOVA و Gabriel) ضریب همبستگی اسپیرمن و کای اسکوئر) مورد تحلیل قرارگرفت.
یافتهها: بیشتر مدرسین با ۲/۶۵% شیوه غیرمداخله ای، ۱۳% از شیوه مداخلهای و ۷/۲۱% شیوه تعاملی را در مدیریت کلاس درس بکار میگرفتند. ارتباط بین شیوه مدیریت کلاس درس و اشتیاق به یادگیری در دانشجویان معنیداری نبود (۳۳۱/۰ = P) ولی بین شیوه مدیریت کلاس درس و موفقیت تحصیلی دانشجویان ارتباط معنیداری وجود داشت (۰۰۱/۰>P). همچنین بین اشتیاق به یادگیری و موفقیت تحصیلی در شیوه تعاملی مدیریت کلاس درس رابطه معنی دار اما ضعیفی وجود داشت (۳۳/۰ = r، ۰۰۱/۰ > P).
نتیجه گیری: براساس یافتهها با توجه به اینکه شیوه مدیریت تعاملی ارتباط معنی داری قوی با موفقیت تحصیلی دانشجویان و ارتباط معنی دار اما ضعیفی با اشتیاق به مطالعه دارد، از این رو پیشنهاد میشود به عنوان شیوه انتخابی با احتیاط (به علت کم بودن حجم نمونه) مورد استفاده قرار گیرد.
کاتوشا مهین فر، افسانه صدوقی اصل، انوشیروان کاظم نژاد،
جلد ۱۶، شماره ۲ - ( خرداد و تیر ۱۴۰۰ )
چکیده
مقدمه: سرطان پستان شایع ترین سرطان زنان در همه جوامع است. ماستکتومی به عنوان درمان اولیه موجب تغییر در کیفیت زندگی می شود. خودمراقبتی نقش مهمی در ارتقای رفتارهای سلامتی دارد. این مطالعه با هدف تعیین تاثیر برنامه خود مراقبتی بر کیفیت زندگی زنان مبتلا به سرطان پستان ماستکتومی شده انجام شد.
روش کار: این مطالعه نیمه تجربی با طرح قبل و بعد و گروه کنترل در میان زنان ماستکتومی شده مراجعه کننده به بیمارستان امام خمینی در سال ۱۳۹۹ انجام شد. ۶۰ بیمار مبتلا به سرطان پستان ماستکتومی شده (۳۰ نفر در گروه مداخله و ۳۰ نفر در گروه کنترل ) به روش دردسترس انتخاب و با استفاده از بلوکی چهارتایی در دو گروه مداخله و کنترل تخصیص تصادفی یافتند. داده ها به شیوه خودگزارشی و با استفاده از پرسشنامه دموگرافیک، پرسشنامه اختصاصی کیفیت زندگی، قبل و سه ماه پس از پایان مداخله جمع آوری شد مداخله شامل ۶ جلسه ۶۰-۴۵ دقیقه ای آموزش خود مراقبتی مجازی(همزمان و غیرهمزمان) برای گروه مداخله برگزار شد. گروه کنترل آموزش های معمول محیط پژوهش را دریافت کردند. تجزیه و تحلیل آماری با استفاده از نرم افزار SPSS Ver,۲۲ انجام و از روشهای آمار استنباطی آزمون های کلموگروف اسمیرنوف، دقیق فیشر،تی مستقل و کای دو، تی زوجی و من ویتنی و ویلکاکسون استفاده گردید.
یافته ها: نتایج آزمون تی مستقل نشان داد نمره کیفیت زندگی قبل از مداخله در بین دو گروه آزمون و کنترل معنا دار نبوده (p=۰,۰۰۹)ولی بعد از مداخله تفاوت معنادار شد(p<۰,۰۰۱). انجام مداخله باعث افزایش ۸۰/۲۱درصدی در کیفیت زندگی در گروه مداخله شد، اما این تغییرات کاهش ۰۶/۱۰- درصدی در کیفیت زندگی در گروه کنترل را نشان داد.
بحث و نتیجه گیری: آموزش برنامه خود مراقبتی در زنان مبتلا به سرطان پستان ماستکتومی شده می تواند موجب افزایش و بهبود کیفیت زندگی در آنان شود، لذا توصیه می شود در برنامه های مراقبتی و آموزشی گروه هدف در مراکز بستری و سرپایی و جامعه به خودمراقبتی توجه و تاکید بیشتری شود تا بیماران با انجام آن از پیامدهای خودمراقبتی بهره مند شوند.